و آخرین کلام....

سلام.
بیش از یک سال از طلوع خورشید این سرزمین میگذره.
توی این یک سال آسمون بلاگمون بارها گرفت و تیره و تار شد.
ولی ما موندیم....
چون عاشقش بودیم.....
صبر کردیم و صبر کردیم.
یه بار بیش از ۱ ماه صبر کردیم ولی باز هم منتظر باز شدن آسمونش موندیم.
ولی این بار دیگه عاشقش نیستم.دیگه از رنگ آسمونش خوشم نمیاد.
واقعآ مدیرای بلاگ آسمونی سنگ تموم گذاشتن و خیلی هوای کاربراشون رو داشتن.
همیشه توی یک کار ،سعی بر بهبود کیفیت و خدمات جدید و رضایت مشتریه.ولی این مدیرا شاخه جدیدی رو به ما آموزش دادن و اون هم کیفیت رو به پایین با شدت هر چه بیشتر و بدون ارزش قائل شدن برای کاربراشون.
تبلیغ نداشین که گذاشتن.آزادی داشتن که با افتضاح تمام گرفتنش.
دیگه دلم به چی خوش باشه؟
دلم به دوستای خیلی خوب و فوق العاده ای که پیدا کردم.
دلم به عشقی قدرت داره که شاید جرقش از همین سرزمین زده شد.
دوستای عزیزی که مرتب به من سر زدن و من رو کلی شرمنده کردن.
یاس سفید عزیز با سرزمین قشنگش...با مطالب بی نظیرش....با نظرات فوق العادش...
رنگین کمان عزیز با داستانهای قشنگ محله شون و کبری خانم اینا.
برو بچز سه کشک عزیز با جینگولک بازی هاشون.با عشق بهروز و فرهادشون.
به یکه تازی توی کلاسشون ..با کشک خوردن نصف شبشون.
ماهی دودی ،که خدا نصیب گرگ بیابون نکنه.وقتی پیله میکنه تا پروانه نشه دست بردار نیست.هنوزم دست از سر کچل من بر نداشته.
ساغر ،که خدا به شوهر آیندش رحم کنه.رهبر شورشیان لیان شیراز.چاقو کش محل.آی نفس کشه دات کام شده.
بوته سرخ دانشمند ،دانشمند بزرگ.منجم. زبل خان ماهی گیره خرچنگ خور.دشمن شماره یک پانی.کارمند سابق..مدیر فعلی...خدا بده برکت رفتن مالزی.
یادداشت های گمشده ، که خیلی هم پیدا شده.پشت کنکوری .آتیش پاره محل.خوره معلم ها.کلاس دو دره کن.بعضی وقتها دپرس.
هیچکس و نفس عزیز.دو نوگل شکفته.هی قهر کن هی آشتی.جدیدآ نصف دپرس نصف ناز کن.
لحظه های کاغذی ،دوست خوب.آروم.آتیش زیر خاکستر.کتاب خون بزرگ.
روزهای نازنین ،مارکوپولوی سه کشک.منشی دفتر خبرگزاری ماهی دودی.متولد ۳۰ دی.در حسرت کشک تو کانادا.
دنیای من ،چشمه جوشان شعر.ولی تو رو خدا یه کم کمتر.
 اروند عزیز،که هر چند خیلی وقته اینجا نیومده ولی بازم چاکرشیم.
و بقیه و بقیه تمام اونهای که یه بار امدن و اون های که نظر ندادن و همه دوستای خوبم که میان بهم سر میزنن<<آرتا و آرتین،togather ،یادداشت های روزانه. از صمیم قلب. سپهر.زهره خانم .شهرزاد عزیز.....
یاد قرار اول آبان ۸۲ هم بخیر که خیلی ها رو دیدم و باهاشون آشنا شدن و آقای صدر عزیز مخ همه ما رو خورد(ببخشید جناب صدر ولی حقیقته)
دارم میرم جایی که آسمونش آبیه آبی باشه.مال خودم و ....
وقتی خونه دار شدم همتون رو هم دعوت میکنم.
منتظرم باشین دوستای خوبم.

اینجا رو تقدیم میکنم به تو.تویی که تمام عشق و زندگی من هستی.تمام باور من از.....

همیشه شاد و سر افراز باشین.