-
[ بدون عنوان ]
شنبه 28 تیرماه سال 1382 13:50
سلام دوستان. ممنون که به فکر من بودید. ولی من بیدی نیستم که با این بادا بلرزم. در مورد تهران هم بگم که برنامم به هم خورد.الان میگم چرا. احتمالا هم دو،سه روز مطلب نمیدم .چون روحیه نوشتن ندارم. یه عزیزی رو از دست دادم هیچ خانواده ای داغ عزیزشو نبینه.مرگ جوون خیلی سخته ولی اگر جوونی رفت بدونین خدا خیلی دوسش داره. قول...
-
اندر حکایات مسموم شدن
پنجشنبه 26 تیرماه سال 1382 15:22
اگر بار گران بودیم رفتیم اگر نامهربان بودیم رفتیم آقا از من به شما نصیحت اگه گرمتون بود ، اگه خیلی گرمتون بود رفتین سر یخچال اول چک کنید اونی که توی یخچاله ، اونی که چشمک می زنه اونی که دلتون خیلی می خواد بخورینش چیه ؟ آیا سالمه ، آیا اصلا خوردنیه یا نه ؟ حکایت از این قراره که آقا ما از بیرون اومدیم ، خیلی گرم بود...
-
خود شکن
دوشنبه 23 تیرماه سال 1382 13:05
این مرد خود پرست این دیو،این رها شده از بند مست مست ایستاده رو به روی من و خیره در منست گفتم به خویشتن آیا توان رستنم از این نگاه هست؟ ،مشتی زدم به سینه او ناگهان دریغ آیینه تمام قد رو به رو شکست
-
افسانه مردم
شنبه 21 تیرماه سال 1382 12:44
دیدم او را آه بعد از بیست سال گفتم:این خود است،یا نه،دیگری ست چیزکی از او در بود و نبود گفتم:این زن اوست؟یعنی آن پری ست؟ هر دو تن دزدیده و حیران نگاه سوی هم کردیم و حیرانتر شدیم هر دو شاید با گذشت روزگار در کف باد خزان پرپر شدیم از فروشنده کتابی را خرید بعد از آن آهنگ رفتن ساز کرد خواست تا بیرون رود بی اعتنا دست من...
-
به یاد کشورم
چهارشنبه 18 تیرماه سال 1382 16:57
امروز ۱۸ تیرماه . شاید در نگاه اول یه روز ساده ء تابستونی باشه اما چهار سال پیش در همچین روزی من معنای منطق رو خوب فهمیدم. من معنای دانشجو بودن و تحصیل علم رو خوب فهمیدم. در این چهار سال معنای خیلی چیزها رو فهمیدم. دانشجو یعنی اراذل و اوباش،منطق یعنی چوب،چماق،زنجیر و ....نیروی انتظامی که باید امنیت مردم و رفاه مردم رو...
-
روزانه
سهشنبه 17 تیرماه سال 1382 13:54
سلام. من که کوچیکتم. وای که امروز چقدر حال کردم.عجب هوایی. چه کمبود رطوبتی،خنک!!!! امروز که کلی پیاده روی داشتم و بدو بدو ،خدا هم یه حالی بمون داد و گفت بیا حالشو ببر عین سونا بود هوا،من که دو رنگ شده بودم.از سر تا سینه خیس و لباسا تیره از سینه به پایین لباسا خشک،زیر کولر هم عرق میکردم. ولی فکر کنم یه ۶،۷ کیلویی کم...
-
سیب
یکشنبه 15 تیرماه سال 1382 16:15
تو به من خندیدی..... و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه همسایه ُ سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید. سیب را دست تو دید. غضب آلود به من کرد نگاه سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک و تو رفتی و هنوز سالهاست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه...
-
لحظه
شنبه 14 تیرماه سال 1382 14:35
لحظه هاست که آدمی را هیچ و پوچ می کنند.... لحظه هاست که انسان را فرسوده و خسته از زندگانی می کنند..... لحظه هاست که عمر را به پایان می رسانند.... و لحظه هاست که انسان را فریب می دهند..... بیایید از پس لحظه ها بگریزیم. به امید لحظه بعدی زندگی نکنیم. اینگونه بی اندیشیم که انگار لحظه بعدی پس راه ما نیست. و از همین لحظه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 تیرماه سال 1382 11:58
ای بابا نمیتونم که ننویسم. مینویسم،تعمییراتم انجام میدم. هر چند قبلش باید به قولی که به دوست جون دادیم عمل کنیم. تابستونم هم که خراب شد رفت. واحد برداشتم .هر روز از ساعت ۸ صبح تا ۳ ظهر اونم تو این هوا که فولاد ذوب میشه!!!! بعدشم که اهالی خانواده تشریف میبرن مسافرت و ما هم طبق سنت چند ساله اخیر به درجه رفیع ناتوری...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 9 تیرماه سال 1382 20:04
به علت تعمییرات تا اطلاع بعدی تعطیل میباشد
-
دریا و مرد
یکشنبه 8 تیرماه سال 1382 17:23
تنها، و روی ساحل، مردی به راه میگذرد. نزدیک پای او دریا، همه صدا. شب، گیج در تلاطم امواج. باد هراس پیکر رو میکند به ساحل و در چشمهای مرد نقش خطر را پر رنگ میکند. انگار هی میزند که: مرد ! کجا میروی، کجا؟ و مرد میرود به ره خویش. و باد سرگردان هی میزند دوباره: کجا میروی؟ و مرد میرود. و باد همچنان... امواج، بی...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 تیرماه سال 1382 22:25
سلام. به به میبینم که اینجا زیرو رو شده.!!! لطفاْ نظر خودتون رو در مورد شکل اینجا بگید. البته گفته باشم این تغییر و تحول به دنبال نظر خیلی از دوستا بود که گفته بودن چرا سرزمین خورشید سیاهه.من هم گفتم یه حالی به اینجا بدم ، که شد این --------------------------------------------------------------- اما مطلب امشب: به نظر...
-
کوه
دوشنبه 2 تیرماه سال 1382 21:57
آی؛ ای کوه بلند؛ ای سراپا همه بند؛ از تو آموخته ام، که نترسم از غرش ارابه سنگین زمان، و هراسی ندهم راه به دل از طوفان، کاه بودن ننگ است، کوه میباید بود... .........................................................................................
-
پرنده
شنبه 31 خردادماه سال 1382 14:29
توی یک جنگل تن خیس کبود، یک پرنده آشیونه ساخته بود، خون داغ عشق خورشید تو پَرِش، جنگل بزرگ خورشید رو سَرش، تو هوای آفتابی درخت میپرید، تنشو به جنگل روشن خورشید میکشید، تا یه روز ابرای سنگین اومدن، دنیای قشنگشو بهم زدن، هر چه صبر کرد آسمون آبی نشد، ابرا موندن هوا آفتابی نشد، بس که خورشیدو تو زندون سرد ابرا دید، یه دفعه...
-
زندگی
چهارشنبه 28 خردادماه سال 1382 23:14
از نخل های درهم و غمگین پرسیدم: زندگی چیست؟ شاخه ای خشک و شکسته با دهان باد پاسخم داد که: همین! رود ، آرام و نرم می خرامید و پیش می تاخت. پرسیدم: زندگی را چگونه تفسیر می کنی؟... رود گفت: دریا زندگی است...دریا گفت: نه، ابرها زندگی اند. پرواز در بیکرانه ی آسمان... ابرها را پرسیدم. گفتند: پرنده ها آزادترند. آنها خود با...
-
دنیا
یکشنبه 25 خردادماه سال 1382 18:38
سلام دوستان. این چند روزه از یک طرف در گیر امتحاناتم از یک طرف پیگیر این وقایع اخیر. میگن آمریکا این جوون ها رو شارژ میکنه.میگن امنیت هست. میگن عدالت !!!!! هست.میگن این جوونا مزدورن . پناه بر خدا. بابا مردیم از بی عدالتی ، بخوای انتقاد کنی میگن توهین به مقدسات بخدا ما خیلی توقعاتمون پایینه ،ما که بی بند باری...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 خردادماه سال 1382 22:01
من ندانم به نگاه تو چه رازی است نهان !! که مر آن راز توان دید و گفتن نتوان که شنیده است نهانی که در آید در چشم یا که دیده است پدیدی که نیاید به زبان یک جهان راز در آمیخته داری به نگاه در دو چشم تو فروخفته مگر راز جهان ؟؟ چو بسویم نگری ... لرزم و با خود گویم : که جهانی است پر از راز به سویم نگران
-
شرمنده.
پنجشنبه 15 خردادماه سال 1382 21:35
من شدیدا شرمندم . بعلت امتحتنات پایان ترم نمیتونم زود زود آپ دیت کنم. ولی قول میدم شنبه مطلب جدید بدم. برام دعا کنید.
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 خردادماه سال 1382 15:44
خوب بعد از اینکه چند روزی روحم بهم ریخته بود و همش از تنهایی و افسردگی صحبت میکردم و خیلی ها از این وضع دیگه جیغشون در امده بود و بعد از اینکه بخاطر این حالت رفیقامو قال گذاشتم و نرفتم سر قرار ..... ولی از امروز از این حالت در میام و بر میگردم میشم مثل سابق. ولی خداییش این حالت تنهایی در همه ما هست چون همه ما به یه...
-
مناجاتی برای رهایی
یکشنبه 11 خردادماه سال 1382 19:33
خدایا من سرشار از یاد تو هستم ، غریبتر از هر رفیق و آشنایی هستم. از داغ سروهای سبز و آزاد، بغض گل در گریه هایم شکسته خدایا امشب آتش خشم هستم، سرود روشن بارانم به دریای غزل بی خویش و خاموش پر از موج هستم و دلم طوفانیست. خدایا من همچون یک دفتر ناخوانده هستم، از راه یک سفر جا مانده ام. من از زمستان تا بهار از دشت لاله...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 10 خردادماه سال 1382 13:34
وقتی دست پنجره خالی است و باران نمی بارد . وقتی که سرخ دیگر سرخ نیست . وقتی جواب یک گل دستی است برای شکستن . وقتی باران با اقاقی قهر است . وقتی که دیگر اشک بر سجاده لبخند نقش عشق نمی زند . وقتی دست پنجره خالی است و باران نمی بارد . وقتی شقایق دیگر عاشق نیست . وقتی قاصدک برایت هیچ پیامی ندارد . وقتی شمع یادت در دل...
-
ماهی
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1382 22:12
پیغام ماهی ها رفته بودم سر حوض تا ببینم شاید ، عکس تنهایی خود را در آب ، آب در حوض نبود . ماهیان میگفتند : (( هیچ تقصیر درختان نیست . ظهر دم کرده تابستان بود ، پسر روشن آب لب پاشویه نشست و عقاب خورشید ، آمد او را به هوا برد که برد . به درک که راه نبردیم به اکسیژن آب. برق از پولک ما رفت که رفت . ولی آن نوردرشت ، عکس آن...
-
ایران من
چهارشنبه 7 خردادماه سال 1382 19:18
بیایید آی آدما ... میخوام براتون قصه بگم.... در مورد کشوری که جووناش برا حفاظت از اون هر کاری میکنن.... اما این جوونا آرادی میخوان.... میخوان توی کشور خودشون باشن ..... زیر پرچمش آزاد باشن و زندگی کنن. به اون خدایی که جای حق نشسته توقع زیادی ندارن...هر چند که حقم دارن توقعشون زیاد باشه چون در یکی از ثروتمندترین کشورا...
-
جوانی
سهشنبه 6 خردادماه سال 1382 17:31
نشسته ایم بر قالیچه ای به اسم جوانی..... می تازیم و گرد و خاک می کنیم..... زمین زیر پایمان است و اثیر یک بازی شدیم به اسم غرور..... دیواری را بزای پشت سرنهادن بلند نمیبینیم،سرا پا شور..... برد و باخت را میشناسیم.... آشناییم با شعور و جداییم با غم.... یا غرق در غرور؟؟؟... چیزی در ماست روز و شب که آرام نداریم... چیزی از...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 خردادماه سال 1382 23:28
ظلمت شکافت،زهره را دیدیم و به ستیغ بر آمدیم آذرخشی فرود آمد،و ما را در نیایش فرو دید لرزان،گریستیم،خندان،گریستیم رگباری فرو کوفت;از در همدلی بودیم سپاهی رفت،سر بر آبی آسمان سودیم،در خور آسمانها شدیم..... سایه را به دره رها کردیم،لبخند را به فراخنای تهی نشاندیم. سکوت ما به هم پیوست و ما.....ما شدیم تنهایی ما تا دشت طلا...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 3 خردادماه سال 1382 01:50
امشب دلم خیلی تنگه. خیلی وقته ازش خبر ندارم.ولی همیشه به فکرشم. براش آرزوی شادی ، سلامتی و موفقیت دارم. دست مرا بگیر،که باغ نگاه تو چندان شکوفه ریخت که هوش از سرم ربود من جاودانیم،که پرستوی بوسه ات بر روی من دری ز بهشت خدا گشود! اما،چه میکنی دل را،که در بهشت خدا هم غریب بود...؟ دلم میخواد هر چه زود تر ببینمش.....
-
تردید
جمعه 2 خردادماه سال 1382 11:35
اگر در جاده رویاهایتان سفر میکنید،به آن متعهد باشید.هیچ دری را باز نگذارید تا بهانه شود.بهانه ای مثل اینکه: «خوب،این دقیقا همان چیزی نیست که می خواستم.» بذز شکست در همین جا نهفته است. مسیر خود را بپیمایید. حتا اگر گام های شما نا مطمئن است،حتا اگر می دانید می توانستید این مسیر را بهتر بپیمایید.اگر امکانات خود را در...
-
به کجا چنین شتابان؟
پنجشنبه 1 خردادماه سال 1382 02:59
هیچ وقت دوست نداشتم اینجا سیاسی بنویسم ولی امشب یعنی دیشب. یه صحنه های دیدم که چشام داشت میزد بیرون . باز برادران جان بر کف بسیج که معلوم نیست از کدوم جهنم دره ای سبز میشن ریخته بودن تو خیابونو دست به خلق صحنه هایی بسی بکر و خارق العاده زده که من رو یاد فرودگاه های آمریکا در زمان ۱۱ سپتامبر مینداخت. جونم براتون بگه که...
-
سوسک
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1382 16:41
سلام به همه برو بچز بازدید کننده. آقا ما یه استاد شیمی داریم که دور از جون همه اساتید شیمی خیلی الاغ تشریف دارن و دور از جون دختر خانما یه مقدار ترشیده تشریف دارن و یه مقدارم سبیل آه ه ه . این استادی که ما داریم کمی تا قسمتی بیسواد تشریف داشته و اگر کتابشو بزنیم ( که قراره بزنیم ) لال میشن. رو همین حساب ما سر کلاس...
-
عالم عشق (قسمت پایانی)
سهشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1382 01:10
صورت مورد پسند ما تحقیقات نشون میده که مردها دنبال چهره ای هستند شبیه به مادرشون و زنها صورتی رو ایده آل می دونن که شبیه به پدرشون باشه. حتی بوی بدن هم شامل این قانون میشه . در دانشگاه سنت اندرو در اسکاتلند، دیوید پرت روانشناس، یک مطالعه دراینمورد انجام داده . او از دانشجوهاش خواست که با استفاده از یک نرم افزار...