و آن مرد...

و از آن لحظه آن مرد سیاه پوش شد.
چهره در نقاب برد و به آسمان نگریست و در دل با معبود نجوا کرد......

ای تپش های دل بی تاب من!
ای سرود بیگانگی ها!
ای تمناهای سرکش!
ای غریو تشنگی ها!
در کجای این ملال آباد،
من سرودم را کنم فریاد؟
نظرات 8 + ارسال نظر
yase sefid شنبه 24 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 02:22 ق.ظ http://yasesefid.blogsky.com

salam
jalebe.nemedoonam che begam .amma hag nadare en khorshed goroob kone.hamin.
khosh bashe.

مهرانا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:15 ق.ظ http://mehrana1382.blogsky.com

سلام. حرف دل من اینه تو اجازه نداری ننویسی اینجا مال تو تنها نیست که بخوای تعطیل کنی مال ما هم هست و ما اجازه نمیدیم حالا خود دانی

پریا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:56 ق.ظ http://pariya.blogsky.com

سلام فرمانده عصبانی
بابا تو سرزمین شمام بععععععععله
سرمونم که بزنی بازم میام.

شاهان و سارا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:01 ب.ظ http://shareshahan.persianblog.com

سلام. خوب در سرزمین افتاب سرودت را مثال ما فریاد کن ای مرد.!

مریم شنبه 24 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 03:15 ب.ظ http://lahzeh.blogsky.com

فراموش کن.رد شو.برو.نگاه نکن.آی زندگی....

نوشین شنبه 24 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 10:09 ب.ظ http://www.lost-note.persianblog.com

بنام اهورا مزدا
درود
برام دعا کن.
بدرود

نفس دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 12:28 ق.ظ http://hichkas-ptl.blogsky.com

سلام
چرا دیگه یادی از ما نمیکنی؟

کشک سوم دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1382 ساعت 04:34 ب.ظ http://3kashk.blogsky.com

سرود دل را باید با فریادی به بندی سکوت بانگ زد!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد