سلام به دوستان عزیزم.
خوبین؟
جونم براتون بگه که من امتحاناتم تموم شد، اونم با چه وضعی یکیشو که خودتون میدونید.
دومی هم که دیدنی بود البته خودش نه ،حاشیه اش.
صبحش خانواده محترم تشریف برده بودن شهرستان و تمام درها رو قفل کرده بودن.
من هم ساعت ۱۰ هول هولکی از تو قلمروی خودم امدم بیرون و رفتم در حیاط رو باز کنم که دیدم بله در حیاط قفل بوده و ما موندیم پشت در


کی میتونست از رو دیوارهای این دژ رد بشه؟

گفتم هیچی بدبخت شدم رفت.
اما در یک لحظه گفتم هر چی بادا باد.یا میمیریم یا میرسیم به امتحان.
گشتم یک چهار پایه پیدا کردم و گذاشتم پا دیوار رفتم روش دیدم به به همه خیابون ما رو با پارک اشتباه گرفتن .خیابون ما که همیشه از ساکت بودن صدای پر زدن مگس رو میشود شنید حالا همینطور آدم رد میشه
منم به بهانه اینکه دارم با چراغ سر در ور میرم ....
تا اینکه کوچه خلوت شد .و من پریدم رو دیوار .حالا خر بیار و باقالی بار کن .
کی از این دیوار بره پایین؟

دل زدم به دریا و دستام رو دیوار و پاهام رو انداختم پایین و یه لحظه خودم رو ول کردم پرت شدم رو زمین و پهن شدم وسط خیابون .
تمام تنم خاکی شد. باز خدا رحم کرد کمرم نشکست.
اینم امتحان دادن مدل ما.

راستی امروز کل خانواده محترم تشریف بردن مدینه و ما موندیم و ۲ فقره home alone البت فکر بد نکنید. من بچه خوبیم


