امروز ۱۸ تیرماه .
شاید در نگاه اول یه روز ساده ء تابستونی باشه اما چهار سال پیش در همچین روزی من معنای منطق رو خوب فهمیدم.
من معنای دانشجو بودن و تحصیل علم رو خوب فهمیدم.
در این چهار سال معنای خیلی چیزها رو فهمیدم.
دانشجو یعنی اراذل و اوباش،منطق یعنی چوب،چماق،زنجیر و ....نیروی انتظامی که باید امنیت مردم و رفاه مردم رو تامین کنه یعنی نشستن پشت الگانس و تاب خوردن و گیر دادن و زدن جوونای مردم و رفاقت با دزد ها تا جایی که گستاخانه در روز روشن و در جای شلوغ دزدی کردن.
به یاد روزی که غرور جوونای رعنای ایران شکسته شد. به یاد اونهای که بیگناه به زندان افتادن به یاد اونهایی که دیگه هیچ خبری ازشون نیست. و به یاد روزی که در حریم مقدس دانشگاه عکس شهیدان رو با پستی شکوندن کسانی که دم از دین و ارزشها میزنن.
تقدیم به محضر تمام دوستان آزاده و با فکرم...
در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان ،قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را؟
برای این همه ناباور خیال پرست
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیده ها چه غریب و نچیده میفتند!!
به جای علفهای هرز باغ کال پرست
رسیدم به کمالی که جز انالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زنده بودم ،زنده بودنم خاریست
به چشم تنگی مردم زوال پرست.
چو ایران نباشد تن من مباد.به امید در کنار هم آزادانه زیستن و طاقت انتقاد شنیدن و اصلاح خود..