پرواز با خورشید

بگذار،که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم.
آنگاه،به صد شوق،چو مرغان سبکبال،
پر گیرم و ازین بام و به سوی تو بیایم

آنجا که سحر،گونه گلگون تو در خواب
از بوسه خورشید،چو برگ گل ناز است،
آنجا که من از روزن هر اختر شبگرد،
چشمم به تماشا و تمنای تو باز است!

من نیز چو خورشید،دلم زنده به عشق است.
راه دل خود را،نتوانم که نپویم
هر صبح،در آیینهء جادویی خورشید
چون می نگرم،او همه من،من همه اویم!

ما آتش افتاده به نیزار ملالیم،
ما عاشق نوریم و سروریم و صفاییم،
بگذار که ،سر مست و غزل خوان،من و خورشید:
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم.
نظرات 3 + ارسال نظر
بیلیارد چهارشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 01:29 ب.ظ http://bilyard.blogsky.com

سلام
ممنون که بهم سر زدی وممنون که بهم لینک می دی
من هنوز به کسی لینک ندادم ولی اگر دادم حتما شما هم جزء ان هستی

حامد یکشنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 11:24 ق.ظ http://hamedagha.tripod.com

مرسی که سرزدی ، حالا چه حرفی با من داشتی ؟ چند کلمه که میخواستی بگی چی بود ؟

بهارناز جمعه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1382 ساعت 03:39 ب.ظ

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد