از خاطرات یه نی نی کو چو لو:
می دو نی ماما! گفتم شاید نشه مستقیم بهت بگم این حرفو. البته می دونی من هنوز زبون باز نکردم.
مجبورم این جور حرفای فوق سری رو روی دستا و صورتت بنویسم.امروز احساس کردم که دیگه از شیر زده شدم.چقدر دوس داشتم تو می میات پر آب پرتقال بود.
تو فکر می کنی بشه؟یعنی کاش بدنت یه طوری کار می کرد که به جای شیر آب پرتقال تولید می شد.راسی اگه آب میوه گیریت را افتاد لطفا بی خیال آب گوجه شو.آخه قرمز گوجه ای منو یاد خون میندازه.
گفتم گوجه اصلا میشه املت مایع از می میات بخورم.میشه؟ باشه؟
جغحغه و توپ و چشم نظر و قنداق منو یاد نوستالوژ ی سنتی میندازه.
لطفا برام یه کامپیوتر بخر که دکمش رو بزنم و آب پرتغال مامان رو بخورم.
خدافظ مامان .بهشت زیرپاته به جون خودم.
من آب پرتغال می خوام یا الله!!!!!!!
سلام ...
اول اینکه از بابت لینک خیلی ممنون .امیدوارم بتونم از خجالتتون در بیام ... راستی شما یه وبلاگ دیگه ندارید ؟
این نوشته تون خیلی جالب بود ....
موفق باشید
سلام.خره مگه مردم مسخره ی تو هستند.
آقای مهندس بسه برو تو چه به این کارها
به هیچ وچه زیبا نیست
کمی تیکه(سکس)بیاور
فردا در دانشگاه می بینمت