اندر حکایات مسموم شدن

اگر بار گران بودیم رفتیم
اگر نامهربان بودیم رفتیم
آقا از من به شما نصیحت اگه گرمتون بود ، اگه خیلی گرمتون بود رفتین سر یخچال اول چک کنید اونی که توی یخچاله ، اونی که چشمک می زنه  اونی که دلتون خیلی می خواد بخورینش چیه ؟
آیا سالمه ، آیا اصلا خوردنیه یا نه ؟
حکایت از این قراره که آقا ما از بیرون اومدیم ، خیلی گرم بود بیرون ، رفتیم سر یخچال در یخچال رو باز کردیم ، دیدیم که تو جای یخی یه بطری آب هویج چشمک می زنه ، دست زدم بهش تگری ، دیگه من نفهمیدم نگاهش کردم دیدم به دیواره بطری یه چیزای سفیدی چسبیده ، من فکر کردم که بستنیه ، دلمو صابون زدم که الآن آب هویج بستنی می خورم .
در بطری رو باز کردم رفتیم بالا سه قلوپ رفتیم پائین دیدم آب هویجه ترشه در همین حین مغزمون گفت دینگ  آب هویج فاسد بود
اون سفیدا هم بستنی نبودند ، کپک بودند
دارم می می رم  هر چند که کلی بهم آبلیمو و نمک خوروندن الآن حالم بهتره ولی تو معدم دعوا به پا شده احتمالا چاقو کشی هم شده چون می سوزه ، از من به شما نصیحت اگه گرمتون بود ، اول مزه مزه کنید چیه بعد بخورید یهو نرید بالا .
یه خبر دیگه !
احتمالا هفته دیگه آفتاب می ره تهران مواظب باشید نسوزید .